در بازی لیورپول و ساندرلند، تماشاگران پرشور و آتشین لیورپولی که زبانزد جامعه فوتبال در تمام دنیا هستند، در دقیقه هفتاد و هفت با تمام غیرت و تعصبی که به تیمشان دارند؛ بهدلیل گرانشدن دوباره بلیت، استادیوم را ترک کردند، آنهم درحالیکه این تیم در کوران حساس رقابتها قرار گرفته و با یک مربی بادانش توانسته هیجان ازدسترفته را به میان تماشاگرانش برگرداند.
چه میشود که اینگونه هواداران تا این اندازه میتوانند کنش بر اساس حقوق فردی داشته و برای خود و حقوق هواداریشان ارزش قائل شوند و بتوانند اینگونه به یک اجماع دسته جمعی و دقیق برسند تا مدیران باشگاه را تحتتأثیر اعمال خود قرار دهند. این کنش را چه کسی به آنها آموخته است؟ این اتفاق را میتوانیم با وضعیت کمرنگ حضور تماشاگران در استادیومهای ایران مقایسه کنیم که تبدیل به دیالوگ کلیشهای گزارشگران فوتبالی تلویزیون نیز شده است. یک ماجرای تازه در ایران به راه افتاده و سرپرست باشگاه پرطرفدار پرسپولیس در دو بازی حساس، بلیت یکی از طبقات ورزشگاه آزادی را رایگان اعلام میکند یا خیّری فوتبالی! میآید به اصطلاح هزینه بلیت هواداران را پرداخت میکند. مدیران باشگاه پرسپولیس به نوعی گروکشی برای نتیجهگرفتن متوسل شدهاند؛ بهاینعبارت که نشان دادهاند به هیچ عنوان درآمدزایی صحیح فوتبالی را ارج نمینهند و فقط به قول کارلوس کیروش سعی دارند از یک شوی بزرگ ورزشی در قالب فوتبال باشگاهی، روزمرگیها را از سر بگذرانند و نتیجه را در همین شروع کار رقم زنند.
از طرف دیگر هواداران ایرانی که نشان دادهاند بازی ضعیف یا قوی و همچنین قعرنشینی و صدرنشینی تیمشان هیچ وقت در حضور آنها در ورزشگاه اثر نداشته، اینبار ثابت کردند که نه بازی خوب میتواند آنها را به ورزشگاهها بکشاند و نه بازی ضعیف؛ بلکه پول حرف اول را میزند (میتوان از حضور کمرنگ تماشاگران استقلالی یاد کرد که با وجود صدرنشینی این تیم عده کمی از آنها به استادیوم میآیند). هواداران عادت خواهند کرد که «اگر رایگان باشد میآییم. هیجانمان را با خلعتبری و بقیه دوستانش خالی میکنیم و خواهیم رفت. اگر پای خرید بلیت در میان باشد نمیآییم؛ حتی اگر تیممان به خاطر نبودن ما تنها بماند». این یعنی ما کنش را از هوادار گرفتهایم. او را به نپرداختن هزینه روحی و مالی عادت دادهایم. ما وظیفه پرورش هوادار را بهخوبی انجام ندادهایم. نقش هوادار را در ساختن و تکمیل یک عادتواره و منش مناسب ورزشی نادیده گرفتهایم. آنها را تبدیل به یک نیروی پنهانی کردهایم که به بهانههای مختلف میآییم هر زمان که در حساسیت و پیچ و خمهای سرنوشتساز قرار گرفتهایم از احساسات و وضعیت نامناسب اقتصادیشان سوءاستفاده میکنیم و آنها را به قول معروف جلوی رقیب علم میکنیم. چطور میشود که این اتفاق در ورزشگاه اختصاصی لیورپول، چلسی، رئال یا بارسلونا نمیافتد؟ این اگر نوعی گروکشی و تودهگرایی و متوسلشدن به درهمریختگی و احساساتیگرایی نیست، پس نامش چیست؟ حتی برای آن دسته افرادی که با خرید پول و رعایت قواعد و قوانین وارد ورزشگاه شدهاند نیز ارزشی قائل نبودهایم. تنها بازخورد چنین کردارهایی رقمزدن یک نتیجه مطلوب کاذب است. این تودهگرایی در ورزش همیشه کار را خراب خواهد کرد، هم در تصمیمگیریهایمان، هم در اجرای آن. مربی و بازیکنی که معتقدند سکوها نباید در انتخاب مربی دخالت کنند و نیز نباید با شعارهایشان تیم خود را ارنج کنند یا وظیفه فلان برنامه رسانهای نیست که مردم را در انتخاب مربی تیم ملی دخالت دهد، اینجا نیز باید کنش و ابتکار عمل را در دست گیرند و بگویند این نوع حضور ارزشی نخواهد داشت؛ چون بنیان چنین نظریهای ابطالپذیر
و اشتباه است. واقعبینی اساس کار است. ارزش متقابل را یادآوریکردن، پایه و بنیان یک ساختار خواهد بود. آزادی حضور، آزادی کنش و آزادی بیان خواستهها را باید برای هوادار آماده کنیم. شاید با یک دید سطحی و ظاهری بگوییم رایگانکردن ورزشگاه احترام به آن دسته از کسانی است که پول کافی برای حضور ندارند؛ اما کمی که با عمق فکری بهتری پیش میرویم و به مسائل نگاه میکنیم متوجه آسیبهای بیشتر چنین تصمیماتی میشویم. ما باید به هوادار یاد بدهیم باشگاه به پول پرداختی شما برای بلیت احتیاج دارد، این یعنی شریککردن هوادار در منافع باشگاه، این یعنی احترام به آن دسته از کسانی که خواستار یک آرامش نسبی در ورزشگاهها هستند. هوادار اینگونه میتواند بفهمد کنش و واکنش من در بهنتیجهرسیدن تیمم اثر دارد. این نوع تودهگراییهایی که در ایران رقم میخورد فضای ورزشی و حوزه عمومی آن را پر از آسیبهای جدی کرده که در نهایت باعث میشود نتوانیم به تصمیمات کلیدی و مناسبی که هم حافظ منافع تیم باشد و هم مدافع حقوق هوادار، دست پیدا کنیم.
*محمد زارعی
مطالب مرتبط
- - , .
آخرین کاپ ها...
ما را در سایت آخرین کاپ ها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : استخدام کار cup بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 20 بهمن 1394 ساعت: 5:59