هر سال پس از تعطیلات حدود دو هفتهای نوروز و در آستانه سالگرد درگذشت قایقران که حالا 18 ساله شده، برخی از دوستان و همکاران رسانهای با من تماس میگیرند و با مهربانی درخواست میکنند که به عنوان نزدیکترین رفیق رسانهای «سیروس» خاطرات دوران طولانی دوستیمان را برایشان بنویسم و یا شرح بدهم.
به ویژه روزنامهنگاران جوانتر که بازیهای قایقران در 20 سال قبل را به یاد ندارند، میپرسند که چرا پس از گذشت حدود دو دهه، همچنان هر سال هزاران نفر در مراسم سالگرد او حاضر میشوند؟
در پاسخ میگویم که عناوین، افتخارات و تعداد قهرمانیهای «سیروس» در دوران فوتبال او زیاد است. از گلهایی که در آخرین روزهای اسفند 1369 به پرسپولیس و بعد استقلال تهران زد تا ملوان انزلی قهرمان جام حذفی کشور گردیده و به جام باشگاههای آسیا آن زمان راه یابد و بستن بازوبند کاپیتانی تیم فوتبال بزرگسالان ایران به عنوان نخستین بازیکن از یک تیم شهرستانی (ملوان) و کسب عنوان سوم جام ملتهای آسیای 1988، تا حرکت استثنایی و گل زیبای او به کره جنوبی مغرور و تازه از جام جهانی بازگشته در بازیهای آسیایی 1990 و سپس پیروزی در مسابقه فینال مقابل کره شمالی که به نخستین قهرمانی فوتبال ایران در دهه 60 هجری شمسی و کسب مدال طلای رشته فوتبال بازیهای پکن منجر شد. همه اینها دلایل محبوبیت زایدالوصف قایقران بود. اما اینها همه رمز و راز جاودانگی او نیست. «سیروس» به آن جهت حتی طرفداران استقلال و پرسپولیس نیز دوستش داشتند که «بامعرفت» و بسیار «متواضع» بود و «پول خود را با مردم میخورد». این روزها به دلایلی حال چندان خوبی ندارم. اگر نه، به عنوان رفیق 20 ساله قایقران میتوانم یک کتاب از عشق و علاقه او به تهیدستان و دردمندان جامعه بنویسم و دهها خاطرهای را که خودم شاهد آنها بودهام، بنویسم ولی برای همکاران جوانتر که مشتاق شنیدن و خواندن ویژگیهای غیرفنی و به قول قدیمیترها «مرام و معرفت» او هستند، به یک واقعه اشاره میکنم. من حدود نود درصد از دوستان نزدیک «سیروس» را میشناختم. اما در مراسم تشییع جنازه، سوم و هفتم او شاهد حضور سه جوان 25 تا 30 ساله بودم که بدون وقفه اشک میریختند و به طور پیاپی بر سر و صورت خود میکوبیدند. در روز چهلم قایقران نزد آنان رفتم و پرسیدم که چه نسبتی با او دارند؟ باز هم اشکشان جاری شد و یک نفر گفت: «ما اهل رودبار هستیم. در زلزله 31 خرداد 1369 دانشجو بودیم و ساکن تهران و مشغول امتحان و از مرگ حتمی رهایی یافتیم. ولی تمام اعضای خانواده خود را از دست دادیم. پس از مدتی با سیروس قایقران آشنا شدیم و او با شنیدن داستان زندگی ما پیشنهاد کرد که تمام هزینههای تحصیل ما را پرداخت میکند. قایقران در واقع برادر بزرگ، پدر، عمو، دایی و همه کس و همه چیز ما بود.»
پاسخ به سوال بزرگ
در روزهای بعد با افراد بیشتری مواجه شدم که مثل آن سه دانشجو سخن میگفتند و من تازه فهمیدم که پس از 20 سال رفاقت با «سیروس» از بسیاری اقدامات خیرخواهانه و کمکهایش به مردم نیازمند خبر نداشتم! آن زمان پاسخ یک سوال بزرگ خود را گرفتم که قایقران با پول دریافتیاش از لیگ فوتبال ایران و به ویژه لیگ قطر چه کرده است؟ و چرا اتومبیل «ب – ام –و» خود را فروخت و به اجبار «رنو» خرید؟
این ویژگیهای قایقران حتی از خصوصیات فنیاش که وی را تبدیل به یکی از برترین بازیکنان فوتبال آسیا کرد، ارزشمندتر بود و همینها نیز «سیروس» را جاودانه ساخت.
آخرین کاپ ها...
ما را در سایت آخرین کاپ ها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : استخدام کار cup بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 19 فروردين 1395 ساعت: 6:02